کد مطلب:327947 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:327

رهنمود حضرت علی علیه السلام برای پرهیز از تفسیر به رای
چنان كه قبلا اشاره شد انسان خواسته ها و ذهنیت هایی دارد كه گاه با نظر قرآن موافق نیست و به حسب طبیعت انسانی خود دوست می دارد قرآن نیز با نظر و خواسته او موافق باشد و گاه حتی به طور ناخودآگاه ممكن است آن ذهنیت ها و پیش داوری ها در برداشت و فهم او از قرآن تاثیر بگذارد. چون چنین خطری، هر انسانی را در مقام تفسیر قرآن تهدید می كند و شیطان نیز هر لحظه در پی فرصت است تا با فریب دادن چهره های فرهنگی، كه داعیه فهم دین را نیز دارد، جمعی را از راه حق منحرف كند بسیار بجا و شایسته است به این قسمت از فرمایش حضرت علی علیه السلام توجهی ویژه داشته باشیم.

حضرت علی علیه السلام برای در امان ماندن از كج فهمی و پرهیز از انحراف احتمالی می فرماید: واتهموا علیه آرائكم؛ آنگاه كه در مقام فهم و-نهج البلاغه، خطبه 175. ی تفسیر قرآن برمی آیید، پیش داوری ها و سوابق ذهنی و امیال و آرای خود را در مقابل قرآن تخطئه كنید و آرای شخصی و هواهای نفسانی خود را كنار بگذارید و به تعبیر حضرت علی علیه السلام، خود را در مقابل قرآن متهم و تخطئه كنید.

گفتنی است تعبیر مذكور لزوم نهایت احتیاط و رعایت امانت و تقوا را در فهم و برداشت از قرآن كریم می رساند؛ زیرا حضرت علی می فرماید آرای خود را در مقابل قرآن نادرست تلقی كنید و با این ذهنیت، كه من هیچ نمی دانم و آنچه قرآن می گوید حق است، با قرآن روبه رو شوید و در صدد فهم و تفسیر قرآن برآیید: واستغشوا فیه اهوائكم؛ هوس های خود را نابجا و نادرست بدانید تا بتوانید از قرآن درست استفاده كنید، وگرنه همواره در معرض خطا و انحراف هستید.

بنابراین، جوهره دین كه همان تسلیم بودن در مقابل خداست، اقتضا می كند انسان مطیع محض خدای متعال باشد و در مقابل احكام خدا و دستورات قرآن كریم، رای و نظر و پیش داوری خود را محكوم به بطلان بداند. وقتی چنین روحیه ای بر انسان حاكم باشد بدیهی است قرآن و احكام و دستورات و معارف الهی را بهتر درك می كند و آن گاه كه بنا بر تسلیم داشته باشد آنها را با جان و دل پذیرا می باشد.



دو نوع نگرش نسبت به قرآن و معارف دینی



در برخورد با معارف دینی و قرآن كریم دو نوع تفكر متفاوت وجود دارد:

1- نگرش و تفكری كه مبتنی بر روحیه تسلیم و بندگی و خدا محوری است؛

2- نگرش و روحیه ای كه اصل را بر خواسته های نفسانی انسان قرار می دهد و سعی می كند متون دینی و معارف قرآن را بر طبق خواسته های نفسانی خود تفسیر و توجیه كند؛ همان تفكری كه به اصطلاح رایج امروز (( اومانیسم))، یعنی انسان محوری را در مقابل خدا محوری مطرح می كند.

به نظر می رسد تقسیم بندی مذكور فراتر از مباحث و مطالب گذشته است؛ زیرا تا كنون فرض بر این بود كه دو نوع برداشت از قرآن ممكن است صورت بگیرد كه یكی مبتنی بر روحیه تسلیم و بندگی است و دیگری برداشتی كه ممكن است متاثر از خواسته های نفسانی باشد. بر این اساس، برای آن كه در برداشت و فهم قرآن از تفسیر به رای پرهیز شود و قرآن همان گونه كه هست فهم گردد توصیه حضرت علی علیه السلام در این زمینه مبنی بر لزوم پرهیز از پیش داوری و تخلیه ذهن از هواهای نفسانی را توضیح دادیم. در این نگرش، هر دو گروه مخاطبان كلام حضرت را مسلمان می دانستیم و برای پرهیز از انحراف در دین و سقوط در ورطه تفسیر به رای، به رعایت تقوا و دوری از هواهای نفس و پیش داوری توصیه می كنیم. اكنون كه مساله را عمیق تر بررسی می كنیم به نكات دقیق تری می رسیم و به اعجاز كلام علی (ع) در تقسیم انسان ها در باب بندگی به دو گروه عمده پی می بریم و به روانشناسی حضرتش نسبت به روحیات انسان ها در مقابل دین و دستورات الهی بیش از پیش آگاه می شویم.

حضرت علی علیه السلام با بیان دو شاخص عمده انسان ها را بر اساس آنها به دو گروه اصلی تقسیم می كنند و با بیان ویژگی هایی برای هر گروه، آن دو را معرفی می كنند كه ذیلا به آنها اشاره می كنیم: گروهی كه با تمام وجود بندگی خدا را پذیرفته اند و در صدد تا با هواهای نفسانی خویش مبارزه كنند و خواست و اراده خدا را بر خواست و تمایلات نفسانی خود مقدم می دارند. طبیعی است كه چنین انسان هایی قرآن، این كتاب آسمانی را از صمیم قلب می پذیرند و دستورات و معارف آن را به جان و دل خریدارند و در مقام عمل آن را الگو قرار داده، در راه برپایی شعایر آن كوشا هستند.

حضرت علی علیه السلام در وصف این گروه می فرمایند:



ان من احب عباد الله عبد اعانه الله علی نفسه -نهج البلاغه، خطبه 86. ی



محبوب ترین بندگان خدا در پیشگاه خدا بنده ای است كه خدا او را در مبارزه با خواسته های نفسانی اش یاری كند. آن گاه بعد از بیان اوصاف گروه مذكور به بیان جایگاه قرآن در بین چنین انسان هایی پرداخته، می فرمایند:



قد امكن الكتاب من زمامه فهو قائده و امامه، یحل حیث حل ثقله و ینزل حیث كان منزله



این گروه، كه همان گروه مومنان هستند، كسانی اند كه زمام خود را به دست قرآن كریم سپرده اند، پس قرآن جلودار و امام و رهبر آنهاست، هر جا قرآن بار می اندازد و فرمان ایست می دهد، آنها نیز توقف می كنند و می ایستند. توقف و حركت آنها تابع قرآن است. این گروه، قرآن و حقایق دین را به عنوان یك سلسله واقعیت های عینی پذیرفته اند و به آنها باور دارند. اینان احكام و دستورات دین و قرآن كریم را حاكی از واقعیت هایی عینی، كه رعایت آنها با سعادت انسان رابطه مستقیم دارد، می دانند و عدم رعایت آنها را موجب بازماندن از سعادت دنیا و آخرت می شمارند.

از آن جا كه چنین انسان هایی از پیش خود رای و نظری ندارند و برای دین و كتب آسمانی و آموزه ها و دستورات الهی واقعیت عینی قایلند و معتقد به وجود رابطه علی و معلولی بین آنها و مصالح انسان هستند، تمام سعی خود را در فهم درست از قرآن به كار می گیرند تا همان كه قرآن دستور می دهد بفهمند و بدان عمل كنند.

2- درست در نقطه مقابل دیدگاه گروه اول، كسانی چنین می پندارند كه قرآن یا هر متن دینی و كتاب آسمانی دیگر، تابع ذهنیت های خود افراد است نه این كه خود گویای مطالب قطعی و مشخصی باشد؛ یعنی قرآن یا هر متن دینی دیگر بدون معنا و محتواست و هیچ هدفی در باب آن منظور نیست؛ لكن از آن جا كه هر انسانی دارای ذهنیت های خاصی است كه این ذهنیت ها برآمده از زمینه های تربیتی، خانوادگی، اجتماعی و غیره می باشد آن گاه كه با قرآن مواجه می شود بر اساس ذهنیت های خود مطالبی را از قرآن برداشت می كند، نه این كه قرآن آن مطالب را بگوید؛ بلكه این فهم اوست كه در قالب قرآن مطرح می شود. بدیهی است با چنین نگرش و اعتقاد، دین و قرآن و آیات و احكام آن الفاظ و قالب هایی تلقی می شوند كه از هر گونه محتوایی تهی اند و این ذهنیت های انسان است كه به این الفاظ معنا و مفهوم می بخشد. بر اساس پندار مذكور چنین اظهار می شود كه قرآن و یا هر متن دینی دیگر، سخنی برای گفتن ندارد؛ بلكه هر كسی كه بر اساس ذهنیت خودش از قرآن و متون دینی مطالبی را برداشت می كند. بدیهی است كه این نوع نگرش هر چند به ظاهر از دین و قرآن و آموزه ها و معارف دینی سخن به میان می آورد؛ ولی در واقع درصدد به بازی گرفتن و تمسخر دین و متدینان است.



پلورالیسم دینی یا انكار دین در قالب قرائت های مختلف



به نظر می رسد آنچه امروزه در جامعه ما قرائت های از دین معرفی می شود از دیدگاه گروه دوم سرچشمه می گیرد. گر چه عنوان مذكور از سوی روشنفكران به ظاهر مسلمان، القا می گردد؛ لكن جوهره تفكر قرائت های مختلف از دین را باید در انسان محوری و ((اومانیسم )) جستجو كرد. چنان كه اشاره شد تفكر مذكور، گزاره های دینی و احكام و دستورات كتب آسمانی را بی معنا تلقی می كند و معتقد است قرآن و هر متن دینی دینی دیگر ساكت است و حامل معنا و مفهومی نیست؛ بلكه ما انسان هستیم كه با سوابق ذهنی خود برداشت و قرائت خود را به دین و قرآن نسبت می دهیم وگرنه خود قرآن حامل پیامی نیست و بیانگر هیچ حقیقتی نمی باشد.

برای روشن شدن ماهیت تفكر مذكور و دانستن معنای سخن طرفداران آن مبنی بر ساكت بودن دین و امكان برداشت های متفاوت از آن، ذكر مثالی می تواند مفید باشد.

به نظر می رسد همگان كمابیش با دیوان حافظ و غزل ها و سروده های این شاعر بزرگ و عارف والا مقام آشنا هستند. قرائت های مختلف از دیوان حافظ و سروده های این شاعر بزرگ بدین معناست كه سراینده این اشعار هیچ معنا و مقصودی در الفاظ و كلمات به كار گرفته در سروده های خود، منظور نداشته و تنها الفاظ و كلماتی را بی آن كه حاكی از معنایی باشند به صورتی موزون در كنار هم قرار داده و آنها را به عنوان قالب های تهی، البته با وزنی بسیار جالب و دل انگیز تنظیم نموده است؛ یعنی بدون این كه هیچ گونه معنا و هدف و منظوری در ذهن سراینده خطور باشد آنها را سروده است.

بر طبق دیدگاه ((قرائت های مختلف )) گفته می شود سروده ها و غزل های حافظ فاقد معناست و هر كس با فال زدن و با قصد و ذهنیت خاصی كتاب حافظ را می گشاید و از اولین شعر یا مجموع یك غزل مطلبی را بر اساس ذهنیت خود برداشت می كند؛ مثلا كسی مریض دارد و در آرزوی شفای اوست؛ فال می زند و از یك غزل، شفای مریض را می فهمد، دیگری قرض دارد و از همان غزل ادای دینش را برداشت می كند، سومی امید آمدن مسافری را دارد و از آن مژده آمدن مسافرش را دریافت می كند. به طور كلی هر كس طبق ذهنیت خود برداشتی از این الفاظ دارد و در واقع، افراد هستند كه كتاب حافظ را به سخن درمی آورند و هر كس ذهنیت خود را به دهان می گذارد و همه تفسیر و توجیه و برداشت ها درست تلقی می شود؛ زیرا برداشت های مذكور از خود افراد است و الفاظ و كلمات و اشعار و غزل ها، طبق فرض، بی معنی است.

تفكری كه امروزه در جامعه بنام (( قرائت های مختلف از دین)) مطرح می شود این چنین تفكری است. تفكری كه قرآن و هر متن دینی دیگری را بی معنی و تهی از هر گونه پیام رسانی می داند. طرفداران این تفكر چنین می پندارند كه قرآن هرگز نمی گوید چه باید كرد، یا از انجام چه كاری پرهیز نمود، چه چیز حق و صحیح و چه چیز باطل و غلط است؛ بلكه این افراد هستند كه بر اساس ذهنیت های خاص خود معنای خاصی از قبیل حق و باطل و صحیح و غلط از قرآن برداشت می كنند. از آن جا كه این امور برآمده از ذهنیت های افراد است، بنابر این می توان همه آنها را درست دانست؛ بلكه به طور كلی قضاوت درباره صحت و سقم آنها معنا ندارد؛ چون به عنوان مثال همه برداشت های متفاوت از یك آیه، گرچه متناقض باشد، درست تلقی می شود. چنان كه از یك غزل حافظ یك شخص چنین برداشت می كرد كه مریضش شفا می یابد، دیگری از آن مژده آمدن مسافرش را می فهمید و سومی از آن ناامید می گشت و در انتظار از دست دادن بیمارش می نشست.

صاحبان پندار (( قرائت های مختلف از دین)) می گویند قرآن و هر متن دینی دیگر نیز چنین است، آنها معتقدند افراد نمی باید یكدیگر را در فهم قرآن متهم به بدفهمی كنند؛ چون فهم قرآن نیاز به هیچ گونه تخصصی ندارد زیرا قرآن و هر متن دینی دیگر خود پیامی ندارد تا فهم آن مطرح باشد. آنچه مطرح است برداشت خود انسان است. به نظر ما طرح این تفكر در واقع برای رسیدن به اهداف سیاسی است، ولی در ظاهر به عنوان یك نظریه معرفت شناختی دینی و با نام قرائت جدید از دین و صراطهای مستقیم و نظایر آن مطرح و تبلیغ می شود. تفكر پلورالیسم دینی كه در قالب قرائت های مختلف از دین مطرح می شود به قدری از منطق و عقل بدور است كه هر عاقلی وقتی به ریشه های این تفكر و نتایج آن توجه كند بی درنگ پوچی و بطلان آن را تصدیق خواهد كرد. از طرف دیگر با توجه به پیامدهای ویرانگر تفكر پلورالیستی در جامعه دینی نمی توان به سادگی از كنار آن گذشت.

به نظر می رسد یكی از بزرگ ترین دام هایی كه شیطان، این قسم خورده انسان، از خلقت آدم علیه السلام تا كنون برای فریب خدا پرستان و موحدان عالم با مدد تجربه چندین هزار ساله اش گسترده است القای تفكر قرائت های مختلف از دین است. كسانی نیز بنام روشن فكر با الهام گرفتن از این فكر شیطانی به كمك شیطان شتافته، با تمام وجود برآنند تا او را در این زمینه یاری دهند. اینان عقل و ذهن و توانایی های بیانی، گفتاری و نوشتاری خود را در اختیار شیطان قرار داده، خود را در اختیار شیطان قرار داده، خود را وسیله گمراه كردن انسان ها قرار داده اند.

بنابراین اگر بخواهیم جوهره تفكر پلورالیسم در معرفت دینی را كه تحت عناوینی از قبیل قرائت های مختلف از دین و صراطهای مستقیم و دین اقلی و اكثری و... مطرح می شود در عبارتی كوتاه و گویا بیان كنیم باید بگوییم تفكر مذكور عبارت است از تفكری كه دین و قرآن و هر متن دینی دیگر را فاقد حقایق ثابت می پندارد و حق و باطل و صحیح و غلط را در باب آن منتفی می داند. دین در نزد صاحبان این تفكر مجموعه ای از آرای متفاوت و گاه متناقض است كه انسان ها در هنگام مراجعه به متون دینی از آنها تفكر چنین می پندارند كه - نعوذ بالله - قرآن كتاب رمانی است كه تخیلات گوناگونی را در انسان بر می انگیزد و هر كسی بر اساس سابقه ذهنی خود مطلبی را تخیل می كند و آن را برداشت و قرائت خود از دین و قرآن معرفی می نماید و به خدا نسبت می دهد.

در این جا تاكید می كنیم كه ما باید هر چه بیشتر درباره حقیقت معنای قرائت های مختلف از دین و واقعیت صراطهای مستقیم بیندیشیم و در باب پیامدها و نتایج ویرانگر این تفكر الحادی تامل نماییم تا بتوانیم به اهداف صاحبان و طراحان این دام شیطانی پی برده و عمق حركت آنان رإ؛اا دریابیم.

به هر حال وقتی گرایش مذكور را با گرایش گروه اول مقایسه می كنیم روح گرایش اول، روح خدا محوری و روح بندگی و تسلیم در مقابل خدای متعال است و روح گرایش دوم، روح انسان محوری و روح فرار از خدا و دستورات اوست. به طور كلی در گرایش اول تلاش بر این است تا انسان، بندگی خدای متعال را بپذیرد. در حالی كه در گرایش دوم تلاش بر این است تا انسان از بندگی خدا جدا شود و در شهوات و تمایلات حیوانی رها سازد؛ این گرایش تمایلات و خواسته های انسان را اصل قرار می دهد و سعی می كند تا دین و قرآن را در جهت آنها تفسیر و توجیه نماید.

شاید یكی از حكمت هایی كه در قرآن تعابیری نظیر:



تلك آیات الكتاب و قرآن مبین، بلسان عربی مبین، تلك آیات -حجر، 1 ی -شعراء، 195. ی القرآن و كتاب مبین، قد جائكم من الله نور و كتاب مبین -نمل، 1. ی -مائده، 15. ی



كه در آنها بر روشن و واضح و رسا بودن قرآن تاكید گردیده، همین باشد كه جلوی افكار انحرافی نظیر قرائت های مختلف گرفته شود و از نظر ابهام و نامفهوم بودن معنا و مقصود قرآن، بهانه ای در دست كسی نباشد.

بنابر این قرآن كتاب هدایت است و خدای متعال تمام حقایقی را كه برای سعادت دنیا و آخرت انسان لازم است در آن بیان نموده و مسلمانان موظفند با تدبر در قرآن به وظایف فردی و اجتماعی خود آشنا شوند و با پیروی از آن رستگاری خود را تضمین كنند. اما این كه فهم قرآن و معارف دینی در صلاحیت چه كسی است مطلبی است كه در ادامه به توضیح آن می پردازیم.